سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستیِ دنیای پست را از قلبم برکَن که از آنچه نزد توست، باز می دارد و مانع جستجوی وسیله رسیدن به تو می گردد و نزدیک شدن به تو را از یاد می بَرَد. [امام سجّاد علیه السلام ـ در دعایش ـ]
 
سه شنبه 89 مهر 13 , ساعت 11:6 عصر

«تا کی برای چشمت آذین کنم جهان را ؟»

قلبم شروع کرده عمدأ تکـــــــان تکــــــــان را


باران ترانه اش را با لـــحن غــــــــــم نخواند

باشد عوض کنـــــی تـــــــــو تقدیر آسمان را

این برگه را بگیرید مردودی ام که حتمیست 

وقتی اشاره کردی پـــــایــــان امتحــــــان را

هــــــر و هـــر دقیقه برنامه ام همین است

گـــــــم می کنم تو را تا پیدا کنم زمــــان را

یک لحظه صبر کـــــــن  نه من اشتباه کردم

تــــــــو که قبــــــــول داری تقیر این جوان را

شـــــب انتظار دارد در او ســــــــتاره باشم

امـــــا می شمـــــارد دستان مهــــــربان را

یا با بهــــار همــــــراه یا با خودت بیــــــــاور

حتی شبی زمستان ، حتی کمی خزان را

من از قرار معلوم یک عمـــــر صبـــــــر دارم

تا کــــی برای چشمت آذین کنم جهان را ؟

نوشته شده در جمعه دوم مهر 1389ساعت 1:45 توسط روح الله| نظر بدهید


لیست کل یادداشت های این وبلاگ